مجموعه داستان های طنز/ آدم اینجوری (جلد دوم)
کنار خیابان ایستاده بودم و داشتم به قورباغه ای نگاه می کردم که خیال داشت از عرض خیابان رد شود. حتما برای دیدار اقوامش به جوی آب آن طرف خیابان می رفت. اتومبیل ها با سرعت رد می شدند و قورباغه می ترسید. من برای اینکه آنها قورباغه ی بیچاره را له نکنند، کلاهم را گذاشتم روی قورباغه...
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد