آن روزکه کوه سرفه کرد
داستانی درباره پیدایش ها و انسان ماقبل تاریخ. آن شب بچه ها خیلی زود در آغوش مادرها خواشان برد و بزرگترها دور آتش حلقه زدند. پیرترین مادربزرگ قبیله که یک عالمه استخوان و سنگهای رنگارنگ به گردنش آویزان بود، کنار مردم نشست و برای آنها قصه گفت…
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد