آن روز که سنگ داغ شد

مرد با ریش و موی سپیدش از میان جمعیت گذشت و پیشانی دومی را بوسید. یک شاخ بزرگ و زیبای قوچ به گردنش آویخت و گفت: بیا پسرم این هم هدیه ی عمو نوروز به تو که جنگل سبز را از مردن نجات دادی.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: خانه ادبیات
نویسنده محمدرضا رحمانی
مترجم ندارد
تصویرگر هاله قربانی
قطع کتاب رحلی
سال چاپ 1395
نوبت چاپ
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی - گلاسه
ویراستار ندارد
تعداد صفحات 24
مشخصات ظاهری موارد دیگر