اتو دوست مهربان
بچه که بودم، هر روز صبح با اتوبوس آقای مهربان به مدرسه می¬رفتم. من و اتوبوس با هم دوست شدیم. آقای مهربان و اُتودوستم، آرزو داشتند همیشه کار کنند و مسافرها را جابه¬جا کنند. اما اُتودوستم فرسوده شده بود و دوست نداشت سر از قبرستان اتوبوس-ها درآورد. من چطور می¬توانستم به اُتودوستم کمک کنم؟ آیا اُتودوستم به آرزویش می¬رسد؟
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد