ازدواج اجباری با ملکه سنسنا
شاید اگر از نردبان بالا نمیرفتم، شاید اگر نردبان لق نبود، شاید اگر به جای من، شعله لوستر را پاک میکرد، شاید اگر مادرم کمی بیشتر به فکر پسر یکی یکدانهاش بود، شاید اگر شب عید نبود، مجبور نمیشدم برای ازدواج نکردن با ملکهسنسنا اینقدر رنج بکشم و به چنین مبارزهی بزرگی تن بدهم. سیاوش دچار برقگرفتگی میشود و روحش به سرزمین برق سفر میکند. هر که به سرزمین برق وارد شود باید تا ابد خدمتگزار ملکه باشد، اما سیاوش هنوز خیلی جوان است و میخواهد با پدر و مادرشو خواهرش شعله-هر چند که دل خوشی از او ندارد- زندگی کند، اما برای بازگشت به دنیا و زندگی درآن باید مراحل سختی را طی کند، مراحلی که گاهی به نظر میرسد گذشتن از آنها غیرممکن است
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد