ازدواج با هاجر

کتاب مصور حاضر، داستانی مذهبی از زندگی حضرت ابراهیم (ع) است که با زبانی ساده و روان برای گروه‌های سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در داستان می‌خوانیم: «حضرت ابراهیم (ع) به دستور خدا «هاجر» و پسرش «اسماعیل» را در بیابان رها کرد و رفت. «هاجر» وقتی دید پسرش از تشنگی دارد می‌میرد، به اطرافش نگاه کرد و کوه «صفا» را دید، پس به‌سرعت به‌طرف آن رفت تا از آن بالا برود اما در آنجا هم آبی پیدا نکرد. پس از کوه پایین آمد و از دور کوه «مروه» را دید و از آن هم بالا رفت تا شاید آبی پیدا کند اما در آنجا هم پیدا نکرد و به‌این‌ترتیب روز گذشت».