اسب های رام نشدنی
این کتاب سعی دارد با زبانی ساده یکی از مهمترین داستانهای شاهنامه یعنی ماجرای تهمورث شاه را برای کودکان روایت کند. در بخشی از این کتاب می خوانیم:«گله اسبهای وحشی در دشت میگشتند و مشغول علف خوردن بودند. تهمورث شاه و همراهانش آرام آرام به آنها نزدیک میشدند. همه، نیزهها را بالا گرفته، آماده شکار بودند. صدای خرخر اولین اسب را شنیدند. همه به تهمورثشاه نگاه کردند تا او فرمان دهد و نیزهها را پرتاب کنند. اما تهمورث شاه گفت: این اسب را زنده میخواهم نه مرده، نیزهها را زمین بگذارید!»
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد