افسانه دندان ناخدا کرو
میگویند نصف شبها روح ناخدا كرو توی دماغه پرسه میزند و دنبال پسرك پادو میگردد. اگر به طور اتفاقی آن طرفها پسری هم سن او پیدا كند، میگیردش و او را با خودش به كشتی ارواح میبرد. برت سئوالی پرسید كه من اصلاً دوست نداشتم، پرسید: پسر پادو چند سالش بود؟ مارتی نور چراغ قوهاش را روی صورت من گرفت و گفت: «نه سالش بود. ویل تو این اطراف كسی را میشناسی كه نه سالش باشد؟» من آب دهانم را قورت دادم. بله، یك پسر را میشناسم. خودم.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد