امروز سی تا ببر را داغون می کنم
در این کتاب چند قصه میخوانیم. یکی از قصهها سرگذشت بچهی نترسی است که خیال دارد سی تا ببر را یکجا داغون کند. در قصهی دیگر با دختری آشنا میشویم که هر شب بعد از شام دکمهی دستگاهی را میزند، نه اینکه پف فیل، سیبزمینی برشته یا از این جور چیزها درست کند. نه اسم این دستگاه «فکر درست کن» است. دست آخر با لویی گربه، معروف به لویی گربهشاه، آشنا میشویم که بر سرزمین گربستان حکومت میکند.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد