انتظار طولانی
پژمان به تندی خودش را عقب کشید و خیلی سریع با دوچرخه از پیاده رو، به وسط خیابان رفت. دنبالش دویدم، ناگهان دوچرخه لیز خورد. پژمان سعی کرد و دوچرخه را بلند کرد، اما همین که سوار شد، چشم هر دو نفرمان افتاد به ماشینی که داشت با سرعت از روبه رو می آمد. و با شتاب به دوچرخه پژمان خورد. همه چیز خیلی به سرعت اتفاق افتاد. آن قدر سریع که حتی فرصت نکردیم کوچکترین حرکتی بکنیم.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد