باب اسفنجی به دکتر می رود

یک روز صبح باب اسفنجی با حال بدی از خواب بیدار شد و به حلزون خانگی اش گفت: "آه اصلا حالم خوب نیست گری..." "هاپیچو...وقتی باب اسفنجی عطسه کرد از تمام سوراخ های بدنش حباب های صورتی بیرون اومد. گری گفت: "میووو..."باب اسفنجی گفت: "احمق نباش گری. من سرما نخوردم."
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: آبشن
نویسنده اسیتون بنکس
مترجم امین توکلی
تصویرگر زینا ساندرس
قطع کتاب خشتی متوسط
سال چاپ 1398
نوبت چاپ 4
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی - گلاسه
ویراستار ندارد
تعداد صفحات 24
مشخصات ظاهری موارد دیگر