به امید دل بستم

در پسِ دورنمایِ بی‌رحم یک بیمارستان، من به پسرکی بازیگوش با چشم‌‌هایی به رنگ خورشید دل بستم که در آن ویرانه تنها دلخوشی‌ام شد. همین موجب شد زمانیکه مقابل چشم‌های من جان خود را گرفت روحم متلاشی شود. از آن روز، سوگند خوردم دیگر به هیچ‌کس دل نبندم. به جز سه نفر: دوست‌هایم، سونی، نئو و کور، گروهی از بچه‌های سرکش که مرگ را انتظار می‌کشیدند.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
نویسنده لنکالی
مترجم پگاه فرهنگ مهر
سال چاپ 1403
نوبت چاپ 11
قطع کتاب رقعی
نوع جلد شومیز