بیرون و ماهی های عاشق

اسم من بیرون است. چون بیرون به دنیا آمده‌ام. یعنی بیرون بیمارستان. اسمم را دوست دارم. ماهی‌های عشق نور را هم دوست دارم. من ازشان یاد گرفته‌ام که آدم باید عشق یک چیزی را در زندگی‌اش داشته باشد؛ چه مثل افشون، عشق دودکش باشد، چه مثل این ماهی‌ها، عشق نور. در شهر روشن همه چیز تمیز است. در رودخانه‌ی زلال شنا می‌کنیم هرچند به قول بابا، رودخانه دو رو دارد؛ آرام و طوفانی. من خرافاتی نیستم ولی روزی که آقای رادون آمد رودخانه طوفانی بود.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: نردبان
نویسنده مسعود ملک یاری
مترجم ندارد
تصویرگر غزل فتح الهی
قطع کتاب خشتی بزرگ
سال چاپ 1398
نوبت چاپ اول
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی - گلاسه
ویراستار فرزانه آقاپور
تعداد صفحات 36
مشخصات ظاهری موارد دیگر