بیز...بیز...بیزینس

عباس مثل گربهای جیغ می‌کشید و از لابهلای ماشینها فرار میکرد. سه دور، دور پارکینگ چرخیدند. تا دست آقای لیوانی به عباس میرسید، مثل صابون از دستش لیز میخورد. بچههای گروه برای عباس دست و سوت میزدند و تشویقش میکردند: «عباااااس! عبااااااس! »
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: افق
نویسنده فرهاد حسن زاده
مترجم ندارد
تصویرگر سید زینب حسینی
قطع کتاب رقعی
سال چاپ 1397
نوبت چاپ 2
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی
ویراستار شیواحریری
تعداد صفحات 64
مشخصات ظاهری موارد دیگر