تندتر از اونه که یواش باشه
روزی گربهای سوار موتورش شد و توی خیابان با سرعت گاز داد. پلیس او را گرفت و علت تند رفتنش را پرسید. گربه میخواست قبل از این که شهربازی تعطیل شود، خود را به آنجا برساند. پلیس که سالها بود به شهربازی نرفته بود از گربه خواست که او را نیز ببرد. اما گربه نپذیرفت و پلیس دنبال موتور گربه عرقریزان دوید تا این که هر دو به شهر بازی رسیدند. آنجا چرخ و فلک زیبایی بود، اما آن دو پول نداشتند که سوار شوند. گربه با سرعت از شهر بازی بیرون رفت و موتور خود را فروخت، اما وقتی برگشت شهربازی تعطیل شده بود و از پلیس هم خبری نبود. در این کتاب داستانهای دیگری با عناوین قبل از همهچیز؛ مامان این گربه هه!؛ یک تکانی به خودت بده؛ متهبرقی سواری؛ مرض یعنی یعنی، موشه دکتر است؟ و... برای گروه سنی «ج» به نگارش درآمده است
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد