تی کی و بابایگا
روستای تی کی، اسیر طوفان شدیدی شد. طوفان وسایل آنها را پراکنده کرد. تی کی به دنبال یافتن وسایل از روستا دور شد. او در جنگل متوجه خانه عجیبی شد که روی دو پای یک مرغ زرد رنگ کرکدار قرار داشت. پیرزنی زشت از خانه بیرون آمد و تی کی را به خانه برد. پیرزن به او گفت که اسمش بابایگا است و به وسیله طوفان از سرزمینی دور به این جنگل آمده است. بابایگا، ناگهان دست تی کی را گرفته قصد خوردن او را کرد. تی کی متوجه شد که اسیر بابایگای بدجنس شده و باید خود را نجات دهد این کتاب مصور از مجموعه داستانهای تی کی برای گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد