جوانوی و دوستان افسانه ای به سوی سرزمین تاریکی
با ترس و احتیاط راهروهای تاریک را پیمودند تا به تالار بزرگی رسیدند. جایی که مقر اصلی دژاکولاها بود. به دیوار مشرف به تالار تکیه دادند. نفس ها در سینه ها حبس شده بود. رایان گفت: رفقای قهرمان! درست است که آنها زیادند و ما کم، اما آنها خوابند و ما بیدار. آنها شر هستند و ما خیر. آنها سیاهی هستند و ما سپیدی. پس هیچ نترسید به خودتان ایمان داشته باشید. نقطه ضعف آنها سرشان است. با ضربه به سرشان آنها را به درک بفرستید. حالا همه به فرمان من....
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد