جوجه تیغی های پسرعمو
جوجهتیغیهای پسرعمو با یک بغل تیغ راه افتادند. آنها دور تپهی خاکی میچرخیدند اما به هم نمیرسیدند. آن قدر چرخیدند که خسته شدند. این جوجهتیغی گفت: «نکند پسرعموی من گم شده باشد؟» آن جوجهتیغی گفت: «نکند پسرعموی من گم شده باشد؟»
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد