جک و نگرانی گنده بک
جک عاشق ترومپت نواختن بود. او هفتهها منتظر بود که در اولین کنسرت زندگیاش بنوازد. اما صبح آن روزِ بزرگ، نگرانی به سراغش آمد و هر جا که میرفت تنهایش نمیگذاشت. جک یکهو دیگر نتوانست نگرانی را تحمل کند و زد زیر گریه؛ اما مادرش حرفهای خیلی خوبی به جک زد...
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد