خرسی دوستت دارم همینجوری که هستی
خرسی در کتاب «خرسی دوستت دارم، همین جوری که هستی!» کلافه است در برف، گوشهایاش یخ کرده و بابا شال را میپیچد دور گوشهایاش. وقتی پاهایاش خسته میشود، کولاش میکند. اما خرسی هنوز بیقرار است و از غذا هم ایراد میگیرد که فرنیاش قلمبه قلبمه است. هنگام حمام هم بهانه میگیرد اما باباخرسی با یک جمله آراماش میکند که خرسی همینجوری که هستی دوستت دارم. خرسی احساس بهتری پیدا میکند، بابا را میبوسد، مسواک میزند و هردو میخوابند.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد ناشر: | پنجره |
نویسنده | جان استیمسون |
مترجم | فاطمه زرگری |
تصویرگر | سو کینگ |
قطع کتاب | رقعی |
سال چاپ | 1398 |
نوبت چاپ | 8 |
نوع جلد | شومیز |
زبان | فارسی |
جنس کتاب | کاغذی |
ویراستار | ندارد |
تعداد صفحات | 16 |
مشخصات ظاهری | موارد دیگر |
خرسی در کتاب «خرسی دوستت دارم، همین جوری که هستی!» کلافه است در برف، گوشهایاش یخ کرده و بابا شال را میپیچد دور گوشهایاش. وقتی پاهایاش خسته میشود، کولاش میکند. اما خرسی هنوز بیقرار است و از غذا هم ایراد میگیرد که فرنیاش قلمبه قلبمه است. هنگام حمام هم بهانه میگیرد اما باباخرسی با یک جمله آراماش میکند که خرسی همینجوری که هستی دوستت دارم. خرسی احساس بهتری پیدا میکند، بابا را میبوسد، مسواک میزند و هردو میخوابند.