خرچنگ های غول پیکر
دوشیزه ادواردز معلم خوشلباسی بود با بویی شبیه به بوی یک روز بهاری. بوی عسل و توتفرنگی میداد. اما حالا دیگر دوشیزه ادواردز بوی توتفرنگی نمیداد. بوی گوشت فاسدشده گرفته بود و دیدنش یادآور ترس و وحشت مرگ بود. مسافرت جاش به جزیره دورافتادهای در ولز، تبدیل به سفر ترسناکی شده است. سفری هولناک! آیا جاش و دوستش از این ماجراها جان سالم به در میبرند؟
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد