درخت چوب آهنی
خودرو روشن بود. ملوری به در تکیه داد، کفش های ورزشی اش کنار جوراب بلند سفید و درخشان شمشیربازی، کثیف و ناهمخوان به نظر می رسیدند و با آن هیچ هماهنگی ای نداشتند. به موهایش ژل زده بود و آن را طوری کشیده و محکم پشت سرش به صورت دم اسبی بسته بود که چشم هایش کم مانده بود از حدقه بیرون بزنند. خانم گریس کنار در راننده ایستاده دست هایش را به کمرش زده بود. جارد در حالی که می دوید تا به آن ها برسد، با هن و هن گفت:«پیدایش کردم!»
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد