دکتر مانیک برعلیه رابی شوارتز

بابا غرغر کنان تو بزرگراه رانندگی می‌کرد و درختا از مقابل ما تند تند حرکت می‌کردن و می‌گذشتن. بابا برای رسیدن به اون‌جا آروم و قرار نداشت. مامان و بابا عاشق چادر زدن بودن. و تقریباً آخر هر هفته ما رو می‌کشوندن و با خودشون می‌بردن. تنها چیزی رو که من تو چادر زدن دوست دارم، اینه که این کار به من ایده‌های جدیدی برای استریپ دکتر مانیاکم می‌ده. مزارع و کشتزارها با علف‌های سبز چمن مانندشون می‌چرخیدن و می‌گذشتن. تایلور تو صندلی وسط نشسته بود و همراه موسیقی که از رادیو پخش می‌شد، دست می‌زد. مامان هر گاو و اسبی رو نشون می‌داد، اما هیچ‌کس توجهی نمی‌کرد.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: اردیبهشت
نویسنده آر ال استاین
مترجم شادی ابطحی
تصویرگر ندارد
قطع کتاب رقعی
سال چاپ 1395
نوبت چاپ
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی
ویراستار مینا اسدالهی
تعداد صفحات 176
مشخصات ظاهری موارد دیگر