رازداری
«مهدیه»، «ساینار»، «مریم»، «محمدحسین» و... هر روز با آقا معلم خود حرف میزدند و چیزهای تازه یاد میگرفتند. روزی سر کلاس مهدیه برای آقای معلم تعریف کرد که در تاکسی پسری بدون این که کسی از او سوال کند، به مامان او گفته است: «اگر پدر و مادرش دعوا کردهاند به آنها ربط ندارد و مسئله شخصی است و این یک راز است.» مامان مهدیه و راننده به حرف او خندیدهاند، آن روز آقای معلم ضمن سئوال کردن از بچهها درباره رازداری در قالب داستانی، مفهوم رازداری را به بچهها آموزش داد. این کتاب مصور از مجموعه گفتوگوهایی با کودکان برای گروه سنی «ج» به نگارش درآمده است.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد