رای ما باب اسفنجی
یک روز عادی دیگر در رستوران خرچنگ بود . باب اسفنجی داشت آشپزی می کرد و اختاپوس داشت طبق معمول غر می زد . آقای خرچنگ هم داشت پول هایش را میشمرد . او گفت: بخشکی شانس ! بازم پول کم آوردیم! یه برنامه درآمد زا می خوام ! خیلی هم سریع! فکر میکنید اینبرنامه چی بود؟
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد