ربکا
راوی رمان، زنی جوان و بدون نام است که رفتارهای همسر دمدمیمزاجش، ماکسیم دووینتر، او را سردرگم کرده است. او از آن مردهایی است که میگوید: «ازت میخوام که با من ازدواج کنی جوجه فسقلی!» همسر اول او که ربکا نام دارد در جریان سانحهی قایقسواری غرق شده، اما روح او خانه را ترک نکرده است و در جای جای خانه و همچنین در رفتار خانم دانورس، خدمتکار عمارت، میشود حضور او را حس کرد.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد