روسری آبی

کتاب مصوّر حاضر، داستانی آموزنده و اجتماعی برای گروه سنّی (ب) است و با هدف آموزش بخشندگی و حفظ دوستی‌ها نگارش یافته است. در این داستان آمده است: مادربزرگِ «الهه» برایش یک روسری آبی قشنگ می‌خرد و روز تولّدش به او هدیه می‌دهد. یک روز وقتی «الهه» روسری‌اش را روی بند آویزان می‌کند، باد آن را به خانه «مریم» کوچولو می‌برد. پس از چند روز، باد روسری آبی را به دست پسرهایی می‌اندازد که در کوچه بازی می‌کنند. پای یکی از پسرها زخمی می‌شود و دوستش آن را با روسری آبی که روی درخت دیده می‌بندد. خانم دکتر پس از درمان پسرک، آن روسری را می‌شوید و در کیفش می‌گذارد و به خواهرزاده‌اش می‌دهد. یک روز که «الهه» و مادرش به تره‌بار می‌روند، «الهه» روسری‌اش را بر سر «مینا»، خواهرزادة خانم دکتر می‌بیند. «الهه» و «مینا» با هم دوست می‌شوند و از روسری به صورت مشترک استفاده می‌کنند. در پایان، «مریم» کوچولو نیز به جمع آن‌ها می‌پیوندد و آن‌ها می‌فهمند که روسری آبی باعث دوستی‌شان شده است.