رویایی در بیداری

کتاب حاضر ماجرای دختر نوجوانی است که دوست دارد مانند دختران دیگر باشد که با روح نویسنده‌ای آشنا می‌شود و یاد می‌گیرد که تغییر را باید از خود و خانواده خود آغاز کند. برای آشنایی با سبک نوشتار نویسنده به بخشی از مقدمه کتاب توجه کنید: او به طبقه پایین آمده بود تا کتاب تازه‌ای انتخاب کند و پس از پیدا کردن کتاب روی رفه مخصوص خودش به صندلی بالدارش پناه برده بود. اسم کتاب "شاهزاده و جن" است. کودک جلد چرمی‌ آن را بو می‌‌کند و با احترام کتاب را باز می‌‌کند. صفحه‌های شکننده آن را با دقت ورق می‌زند و به این کلمه‌های جذاب می‌‌رسد: «روزگاری شاهزاده خانم کوچکی بود که پدرش بر سرزمین وسیعی پُر از کوه‌ها و دره‌ها فرمانروایی می‌‌کرد.»روشنایی صبحگاه روح را از خاطراتش بیرون می‌‌کشد. برمی‌خیزد و کتاب سُر می‌خورد و می‌‌افتد روی زمین. وقت آن رسیده است که آن جا را ترک کند. خواندن کتاب راه فرار خوبی از بی‌قراریش بود امّا حالا با یاس و نااُمیدی قدم برمی‌‌داشت. آیا روزی خواهد توانست آن چه را که چهل سال دنبالش گشته بود پیدا کند؟