سرانجام فرمانده مغرور 9

پیامبر (ص) و یارانش برای جنگ با یهودیان قبیله‌ی "بنی‌ ثعلبه" به پای کوهی رفتند اما جنگجویان این قبیله بالای کوه، درون غارها پنهان شده بودند. در این هنگام باران تندی شروع به باریدن کرد. پس از بارش باران پیامبر (ص) به یارانش اجازه‌ی استراحت داد. سپس از یارانش فاصله گرفت و در زیر سایه‌ی درختی به خواب رفت. فرمانده‌ی دشمنان ـ دعثور ـ از این فرصت استفاده کرده و به قصد کشتن پیامبر به نزد او رفت. اما در این هنگام جبرئیل به کمک پیامبر آمد و دعثور دانست محمد (ص)، پیامبر خداست، بنابراین به دین اسلام ایمان آورد و تسلیم شد. سپس آیه‌ای بر پیامبر نازل شد و حضرت آیه را برای یارانش قرائت کرد. دعثور با خوشحالی از پیامبر اجازه گرفت تا برای تبلیغ دین اسلام به میان یارانش برود و آن‌ها را برای مسلمان شدن نزد پیامبر بیاورد. در پایان داستان توضیحاتی چند درباره‌ی سوره‌ی مائده و آیه‌ی 11 این سوره آمده است.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: نوای مدرسه
نویسنده مجید ملا محمدی
مترجم ندارد
تصویرگر محمد حسین صلواتیان
قطع کتاب خشتی بزرگ
سال چاپ 1393
نوبت چاپ 4
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی
ویراستار ندارد
تعداد صفحات 12
مشخصات ظاهری موارد دیگر