سروشا فرشته ایی دیگر
«سروشا فرشتهای دیگر» داستان نبرد جمشید با دیوان و آزادی سروشاست. سروشا در سیاهچالی آن سوی کوههای بلند زندانی است. سپاهیان روز و شب میتازند تا صدای غرش دیوان را در درهها و صخرهها میشوند. دیوان از آسمان پایین میآیند و با شگفتی به کلاه خودهای سپاهیان جمشید نگاه میکنند. آنها لباسی از آهن تا آن زمان ندیدهاند. شمشیر دیوان، زره سپاهیان جمشید را نمیشکافد. جمشید خود به نبرد دیواجنگ میرود و او را میکشد. او سپاهیاناش از هفت دیوار تاریکی میگذرند تا سروشا را پیدا میکنند. سروشا با تاجی که همچون کبوتر سفید است به سوی جمشید میآید جمشید پادشاهی است که صلح به جهان میآورد.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد