سفرهای سندباد

در شهر بغداد، مردی فقیر و باربر زندگی میکرد که او را «سندباد حمال» می‌نامیدند. در یک روز تابستانی که او سخت مشغول کار بود، به در خانه‌ای باشکوه رسید که نسیمی خنک از آن بیرون می‌آمد. برای استراحت روی سکوی جلوی در نشست و چون شکوه و عظمت بنا را دید با خود شعری خواند و موقعی که خواست به راه بیفتد، پسری خردسال او را از طرف خواجه‌اش به داخل دعوت کرد. در آن‌جا او با صاحب‌خانه که همان «سندباد بحری» است آشنا شد و سندباد بحری از او خواست دوباره شعرش را بخواند و او هم خواند. سندباد بحری به او گفت می‌دانم که زندگی سختی داری، اما من هم پیش از این که به این سعادت برسم، رنج‌های بسیاری کشیده‌ام. هفت بار به سفر دریا رفته‌ام و در هر سفر ماجراهایی حیرت‌انگیز برایم رخ داده است. سپس او شروع به بازگو نمودن آن ماجراها کرد که در ادامه داستان بیان شده است.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: پیدایش
نویسنده جان یومن
مترجم حسین ابراهیمی
تصویرگر ندارد
قطع کتاب پالتویی
سال چاپ 1390
نوبت چاپ 2
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی
ویراستار ابراهیم اقلیدی
تعداد صفحات 144
مشخصات ظاهری موارد دیگر