شاهدخت قلعه را از دست می دهد

شاهدخت پرسفونه همیشه از سرمای هوا شکایت می‌کرد و مدام به پدرش شاه هریس می‌گفت که قلعه قدیمی شده و سرما از لای شکاف دیوارها به داخل قلعه می‌آید. یکی از روزهایی که در فکر بازسازی قلعه بود، غریبه‌ای در زد و پیشنهاد کرد قلعه را برایشان بازسازی کند. پرسفونه که می‌خواست به هر قیمتی مشکل سرما را حل کند، بدون مشورت و با عجله قرارداد بازسازی را امضا کرد. وقتی کاغذ سررسید اولین قسط هزینه‌‌ی بازسازی به دستش رسید، فهمید که به دردسر بزرگی افتاده…
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
نویسنده شیلا بیر
مترجم عرشیا عالی‌نژاد
تصویرگر مانوئلا لوپز
قطع کتاب رحلی
نوع جلد شومیز
تعداد صفحات 36
نوبت چاپ
سال چاپ 1403
زبان فارسی