شاهزاده وگدا : خلاصه رمان های برجسته 13
توم كانتي كوچكترين پسر يك خانواده گدا است، بنابراين با آدمهايي كه جامعه آنها را پس زده، زندگي ميكند. او هميشه در فكر زندگي بهتر است و كشيش محلي هم او را تشويق ميكند و به او خواندن و نوشتن ياد ميدهد. يك روز كه توم اطراف دروازههاي قصر پرسه ميزد، شاهزاده كمسالي را ميبيند. نگهبانان توم را ميزنند تا او را دور كنند. شاهزاده به آنها فرمان ميدهد كه از اين كار دست بردارند. بعد از توم دعوت ميكند كه به داخل قصر بيايد. اين دو شيفته تفاوتهاي سبك زندگي يكديگر و در عين حال شباهتهاي ظاهري كه به همديگر دارند، ميشوند. پسرها تصميم ميگيرند كه نقشهايشان را با هم عوض كنند...
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد