شاهزاده و ملکه
در روزگاران قدیم، پادشاهی با پسرش جمال زندگی می کرد. همسر پادشاه سال ها پیش بر اثر بیماری فوت کرده بود. تا این که روزی درباریان از او خواستند تا همسری اختیار کند تا از تنهایی به در آید. پادشاه پذیرفت و دختر وزیر را به همسری برگزید. سال ها گذشت و جمال جوانی بسیار برازنده و زیبا شد. همسر پادشاه شیفته جمال شد و روزی رازش به جمال گفت... .
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد