شهر زنبوران
هوا بارانی شد، اما زنبورها باران را دوست ندارند؛ چون هیچ کس نمی تواند برای جمع کردن غذا از کندو خارج بشود. دانه های درشت باران جلوی کار زنبور را می گیرد و چشم هایش را کم سو می کند. بدین ترتیب ای پیس بیکار شده بود و حالا حتی نمی توانست برای شنیدن مجموعه ی رادیویی به خانه ی خانم مگوایر برود. خانم کلانسی به او گفت: «وقتی باران می بارد و تو نمی توانی حتی به رادیو گوش کنی، زنبور خیلی بیچاره ای هستی!»
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد