شگفت زده

مادر انگشت‌هايش را روی گونه‌های او سُر می‌داد تا مي‌رسيد به زير چانه اش. صورت او را بالا می‌گرفت طوری که چشم در چشم هم می‌شدند. وقتی مردم باهات حرف می‌زنن، از نگاه کردن توی چشم‌شون نترس، باشه؟ بن صاف توی چشم‌های مادر نگاه می‌کرد و می‌گفت: «باشه.»
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: افق
نویسنده برایان سلزنیک
مترجم رضی هیرمندی
قطع کتاب رقعی
سال چاپ 1398
نوبت چاپ 4
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی
ویراستار آتوسا صالحی
تعداد صفحات 696
مشخصات ظاهری موارد دیگر