یک لقمه داستان/ شیر سنگی
راستش این شیر سنگی مودب ترین شیر سنگی بود که من تا حالا دیده بودم. ساکت و آرام! درست مثل یک سنگ! سر جای خودش می ایستاد تا ثابت کند که واقعا یک شیر سنگی است! و واقعا هم این کار را به خوبی انجام می داد؛ اما یک عادت بدی هم داشت و آن اینکه شب ها راه می افتاد و می رفت توی نیزار. خب یک شیر سنگی فقط حق دارد و یک شیر سنگی فقط حق دارد یک شیر سنگی باشد همین و بس! نه اینکه شب ها راه بیفتد و همه را زهره ترک کند!
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد