صورت زخمی
اولیویه، پسر سیزده ساله به تازگی به لاگوپیل آبادی ای پرت و دور افتاده، نقل مکان کرده است. یک شب، اولیویه مورد حمله ی سگ همسایه قرار می گیرد؛ حیوان با خشمی هولناک، خود را به روی نرده های در ورودی می اندازد. پدر و مادر اولیویه تصور می کنند که او دچار خیالات شده چرا که آن جا چندین سال است که متروک است. اولیویه تنها کسی است که به وجود آن سگ اعتقاد دارد و نیز تنها کسی است که دختر بچه ای را دیده که با آن سگ بازی می کند. او که از دیدن این اشباح خیالی کلافه شده، می خواهد از ماجرا سر در بیاورد.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد