صیاد و موش زرنگ
برگرفته از شعر «گرگ و روباه در خدمت شیر» مثنوی معنوی، مولوی. یکی بود، یکی نبود. در یک جنگل سرسبز، یک گرگ در همسایگی روباهی زندگی میکرد. گرگ و روباه هر روز صبح برای شکار به جاهای مختلف جنگل میرفتند و با کمک یکدیگر خرگوش و یا برّه آهویی شکار میکردند و به خانه میبردند. گرگ همیشه به روباه میگفت: «گوشت کباب شده، خوشمزّهتر است بهتر است آن را کباب کنیم.» روباه هم آتش فراهم میکرد و میگفت: «ای گرگ بلا! تو چهقدر خوش اشتهایی! آن گوشتها را به من بده تا کبابشان کنم.»
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد