صید بزرگ ترین ماهی

پرویز کلانتری از نقاشان و تصویرگران پیشکسوت ایران است. دست او در نوشتن هم قوی است. دغدغه وی در نقاشی و تصویرگری‌هایش از گذشته تاکنون، ایران بوده است. ایرانی که به قول او فقط تهران نیست. در مجموعه ما گل‌های خندانیم داستان‌های کلانتری با تصویرگری خود او و مجموعه‌ای از بهترین تصویرگران، از فرزندان ایران حکایت دارد. مجموعه ما گل‌های خندانیم روایت پرویز کلانتری است، از مردمان ایران، او این مجموعه کتاب را درباره اقوام ایران و به پاسداشت آن‌ها نوشته است. آیا عبدو در کتاب «صید بزرگ ترین ماهی» می‌تواند ماهی بزرگ را صید کند؟ بندرلنگه جایی است که عبدو با دوستان و خانواده‌اش زندگی می‌کنند. جایی که عبدو با پدرش و تور ماهی‌گیری‌شان هر روز به دریا می‌روند تا بزرگ‌ترین ماهی را صید کنند. روزها آن‌ها تلاش می‌کنند تا این‌که بلاخره ماهی بزرگ به تورشان می‌افتد. اما همان هنگام ماهی به سخن می‌آید. صدای‌اش شبیه صدای مادربزرگ است که می‌گوید اکر آزادش کنند یک صندوق گنج به آن‌ها می‌دهد. عبدو از گریهٔ ماهی دل‌اش می‌سوزد و آزادش می‌کند. پس گنج چه می‌شود؟ راز گنج در دستان مادربزرگ است.