عاقبت ساده لوحی
برگرفته از شعر «مرد روستایی» مثنوی معنوی، مولوی. یکی بود، یکی نبود. در یک روستای خوش آب و هوا و سرسبز، عدّهای از مردم با مهربانی در کنار یکدیگر زندگی میکردند. مردم روستا سحر خیز بودند و قبل از طلوع آفتاب بیدار میشدند و بعد از خواندن نماز صبح و خوردن صبحانه به مزرعه میرفتند. آنها در مزرعه و باغشان با تلاش و امید به آینده، کار میکردند و در آخر فصل تابستان با برداشت محصول نتیجهی زحمت خود را میدیدند.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد