علاءالدین و چراغ جادو
روایت دیگری از داستان "علاالدین و چراغ جادو" به دو زبان فارسی و انلگیسی به چاپ رسیده است" .علاءالدین "پسرک فقیری است که یک روز در بازار با مرد غریبهای مواجه میشود که خود را عموی علاءالدین مینامد و مقداری پول به او میدهد .مرد غریبه علاءالدین را به بالای کوهی میبرد و با استفاده از ورودی جادویی او را به غاری میفرستد و از او میخواهد تا چراغ جادو را برایش بیاورد ;اما علاءالدین چنین نمیکند و در نتیجه در غار گرفتار میشود
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد