علاالدین
قصه های کلاسیک و زیبا از چهارگوشه دنیا. قاسم و جعفر در صحرای عربستان همدیگر را ملاقات کردند.قاسم گفت: «نیمهی دیگر مدال بزرگ عقرب را برایت آوردهام.» جعفر نیمهی مدال را از زیر لباسش در آورد و هر دو نیمه را کنار هم قرار داد. ناگهان صدای بلندی زمین را لرزاند و سر شیر غولپیکری نمایان شد. این سر همان غار عجایب بود! جعفر به قاسم قول داد که اگر داخل غار برود و چراغ جادو را بیاورد گنج بزرگی به او خواهد داد. امّا به محض اینکه قاسم داخل غار رفت دهان شیر بسته شد و قاسم بلعیده شد.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد