غول کت و شلوار پوش

یک روز، والدو در غارش نشسته بود و داشت صبحانه اش را می خورد که هتی دواندوان از راه رسید و گفت: «بتی چاقالو و ادی دارن با هم عروسی میکنن و ما را هم دعوت کردن». آنها تصمیم گرفتند به فروشگاه بروند و برای عروسی لباس بخرند. هتی با حوصله یک پیراهن بلند و یک جفت کفش برای خودش خرید. بعد نوبت والدو رسید. او هر کت و شلواری را که می پوشید خوشش نمی آمد. بالاخره هتی برایش یک کت و شلوار زرد روشن انتخاب کرد. آنها روز عروسی لباسهایشان را پوشیدند و از دامنه کوه به پایین رفتند. آن روز هوا طوفانی بود، هنوز راه زیادی نرفته بودند که باد کلاه هتی را به هوا برد، والدو به دنبال کلاه، دوان دوان به رودخانه رفت، تمام لباسهایش گلی و خیس شد. کتاب حاضر از مجموعه «قصه های غول عاشق» است که برای دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: پنجره
نویسنده کی اومانسکی
مترجم محمود مزینانی
تصویرگر دافی ویر
قطع کتاب رقعی
سال چاپ 1389
نوبت چاپ
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی
ویراستار ندارد
تعداد صفحات 32
مشخصات ظاهری موارد دیگر