قرن
احساس می کنم صد سال خوابیده ام ... مرسی و خواهرش در دنیایی پر از راز و رمز زندگی میکنند . آنها هر روز در خانه ای مدفون شده و در زمستانی ابدی با طلوع خورشید می خوابند . همه جا و همه چیز تکراری و هر روز مثل روز قبل است . اما مرسی شبی ، گلی را کنار بالشش می بیند . ملاقات با کلادیوس مرموز آرامش او را به هم می زند . مرسی در مسیر پر پیچ و خم تاریخچه زندگی اقوامش سر نخ هایی از مرگ مادرش و خانه ای که در آن متوقف شده است پیدا می کند . آیا دخترک می تواند حقیقت را تا پایان و بدون نابود کردن خانه ، پدر یا دیگران دنبال کند؟
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد