قصه هایی شیرین از افسانه های ایرانی
در «افسانة هفت برادر»، کنار دریای بزرگی زن و شوهری با هفت فرزند پسر خود، در خانة بزرگی زندگی میکردند. پدر و پسرانش ماهیگران ماهری بودند. آنها با یکدیگر زندگی خوبی را میگذراندند. پسران آرزو داشتند که خواهری داشته باشند. مادر باردار بود و هنگام زایمان پسران به مادر خود گفتند که اگر فرزندش پسر بود گلدان خالی و اگر دختر بود گلدان پر از گل کنار پنجره بگذارد. مادر دختر کوچکی به دنیا آورد و گلدانی پر از گل کنار پنجره گذاشت. پیرزن حسودی در همسایگی آنها بود که از آرزوی پسرها خبر داشت. او از بدجنسی گلدان گل را خالی کرد. پسرها هنگام بازگشت از ماهیگیری با دیدن گلدان خالی ناراحت شدند و به شهر دیگری رفتند. سالها گذشت و دختر بزرگ و زیبا شد. روزی از شنیدن قصة برادرانش ناراحت کنار دریا نشسته بود که یک مرغ دریایی او را سوار بالهای خود کرد و به روستایی که برادرانش در آنجا زندگی میکردند برد. خواهر و برادرانش بعد از گذراندن ماجراهای جالبی همدیگر را پیدا کردند و دوباره نزد پدر و مادر برگشتند و زندگی خوشی را با هم شروع کردند. کتاب حاضر مجموعة 12 افسانة ایرانزمین با عناوین کدوی قلقلهزن، شنگول و منگول و حبة انگور، عروسی خالهسوسکه ـ دختر نارنج و ترنج، کوزة شکمو، ماهپیشونی و... است که با زبانی ساده و جذاب برای کودکان گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد