قصه های روزنامه

من همون بادبادک روزنامه ی قصه تونم، با دو تا حصیر میرم میون ابرا می مونم، با یه نخ به دنیا وصلم با یه نخ بالا میرم، ببینید از کی میگم از چی میگم کجا میرم، میرم اونجا که همه پرنده ها پر می زنن، به فرشته های مهربونشون سر می زنن.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: خانه ادبیات
نویسنده فرزانه کردی
مترجم ندارد
تصویرگر سهیلا طیبی
قطع کتاب خشتی کوچک
سال چاپ 1396
نوبت چاپ
نوع جلد گالینگور
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی - گلاسه
ویراستار ندارد
تعداد صفحات 56
مشخصات ظاهری موارد دیگر