مار و کبوتر
کاروانیان از دشت داغ و سوزان میگذشتند و امام باقر (ع) نیز در میان آنها بود. ناگهان کبوتری از فراز کاروان عبور کرد و بر روی محمل امام نشست. کبوتر با امام به درد و دل پرداخت و از ماری سخن گفت که تا به حال چندین بار تخمها و جوجههایش را خورده و او را غصهدار کرده است. امام به کبوتر اطمینان داد که مار رفته است. سپس به او گفت که لانهاش را بر روی صخرهها بسازد. کبوتر شادمان شد و به پرواز درآمد. در جلد هفتم از مجموعه «قصههای منظوم از 14 معصوم» داستان مذکور در قالب شعر به چاپ رسیده است.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد ناشر: | قدیانی |
نویسنده | محمدکاظم مزيناني |
مترجم | ندارد |
تصویرگر | منصوره محمدي |
قطع کتاب | رحلی |
سال چاپ | 1391 |
نوبت چاپ | 2 |
نوع جلد | شومیز |
زبان | فارسی |
جنس کتاب | کاغذی |
ویراستار | ندارد |
تعداد صفحات | 12 |
مشخصات ظاهری | موارد دیگر |
"کاروانیان از دشت داغ و سوزان میگذشتند و امام باقر (ع) نیز در میان آنها بود. ناگهان کبوتری از فراز کاروان عبور کرد و بر روی محمل امام نشست. کبوتر با امام به درد و دل پرداخت و از ماری سخن گفت که تا به حال چندین بار تخمها و جوجههایش را خورده و او را غصهدار کرده است. امام به کبوتر اطمینان داد که مار رفته است. سپس به او گفت که لانهاش را بر روی صخرهها بسازد. کبوتر شادمان شد و به پرواز درآمد. در جلد هفتم از مجموعه «قصههای منظوم از 14 معصوم» داستان مذکور در قالب شعر به چاپ رسیده است. "