مجموعه دوم قصه های الکی پلکی

آقا رجب همیشه فكر میكرد با آرزوهایش چه‌كار كند. تا اینكه یك روز همه آرزوهایش را ریخت توی گونی. بعد هم گونی را كول كرد و بُرد به آسیاب.توی آسیاب، آرزوهایش را آرد كرد. با آردشان، نان پخت. نانها را مردم خوردند و همه شدند آقا رجب
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: پیدایش
نویسنده شکوه قاسم نیا
مترجم ندارد
تصویرگر ثنا حبیبی راد
قطع کتاب رقعی
سال چاپ 1392
نوبت چاپ
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی
ویراستار ندارد
تعداد صفحات 72
مشخصات ظاهری موارد دیگر