مرد بارانی

در شهر خشکسالی شده بود و مردم غمگین بودند، گنجشک‌ها از تشنگی دیگر آواز نمی‌خواندند و گل‌ها پژمرده شده و زراعت از بین رفته بود. اما «مامون» در قصر خود به راحتی روزگار می‌گذراند؛ در حالی که مردم به سختی روزگار را سپری می‌کردند. امام رضا (ع) از سرزمینی دور در آن شهر مهمان بود. مامون برای آزمودن امام از ایشان خواست تا دعایی برای بارش باران بخوانند و امام پذیرفت. همگی در صحرا جمع شدند و امام دعا خواند و ناگهان باران بارید. در کتاب حاضر شرح این ماجرا در قالب شعر به چاپ رسیده است.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: قدیانی
نویسنده محمدکاظم مزيناني
مترجم ندارد
تصویرگر منصوره محمدي
قطع کتاب رحلی
سال چاپ 1391
نوبت چاپ 2
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی
ویراستار ندارد
تعداد صفحات 12
مشخصات ظاهری موارد دیگر

"در شهر خشکسالی شده بود و مردم غمگین بودند، گنجشک‌ها از تشنگی دیگر آواز نمی‌خواندند و گل‌ها پژمرده شده و زراعت از بین رفته بود. اما «مامون» در قصر خود به راحتی روزگار می‌گذراند؛ در حالی که مردم به سختی روزگار را سپری می‌کردند. امام رضا (ع) از سرزمینی دور در آن شهر مهمان بود. مامون برای آزمودن امام از ایشان خواست تا دعایی برای بارش باران بخوانند و امام پذیرفت. همگی در صحرا جمع شدند و امام دعا خواند و ناگهان باران بارید. در کتاب حاضر شرح این ماجرا در قالب شعر به چاپ رسیده است. "